دليل عقلي ونقلي بر معاد
فطرت هر انسانى حكم مى كند كه بايد حق هر صاحب حقى به او داده شود ، و داد هر مظلومى از ظالم گرفته شود ، و همين فطرت بشر را با هر مسلك و آيينى به تشكيل دستگاه هاى قضايى و محكمه هاى عدل و انصاف وامى دارد.
معاد
الف: دلیل عقلی
فطرت هر انسانى حكم مى كند كه بايد حق هر صاحب حقى به او داده شود ، و داد هر مظلومى از ظالم گرفته شود ، و همين فطرت بشر را با هر مسلك و آيينى به تشكيل دستگاه هاى قضايى و محكمه هاى عدل و انصاف وامى دارد.
و از طرفى روشن است در اين زندگى بسيارى از ستمگران بر اريكه عزت و اقتدار زندگى را سپرى مى كنند و ستمكشان در زير تازيانه و شكنجه ستمگران جان مى دهند ، حكمت و عدل و عزت و رحمت خداوند ايجاب مى كند كه داد آن مظلومان از آن ظالمان گرفته شود.
خداود متعال در قرآن میفرماید:
( ولا تحسبن الله غفلا عما يعمل الظلمون إنما يؤخرهم ليوم تشخص فيه الابصر ) ( هیچگاه مپندار که خدا از آنچه ستمگران مى كنند غافل است، جز اين نيست كه آنها را به تأخير مى اندازد براى روزى كه در آن چشمها از گردش باز مى مانند )
و از طرفى - آن چنان كه بايد - خوبان و کسانی که گوش به فرامین الهی داده اند و هزاران سختی را به جان خریده اند تا به احکام خدا عمل کنند، سزاى خوبى خود را، و بدان و نافرمانان که با پشت پا زدن به فرامین الهی د رعیش و نوش زیدگی کردند سزاى بدى خود را در اين زندگى نمى بينند، و اگر زندگانى ديگرى همراه با حساب و ثواب و عقاب به تناسب عقايد و اخلاق و اعمال نباشد ظلم است، و عدل خداوندى ايجاب مى كند كه حشر و نشر و حساب و ثواب و عقابى باشد. خداوند در این زمینه می فرماید:
( أم نجعل الذين ءامنوا وعملوا الصالحت كالمفسدين في الارض أم نجعل المتقين كالفجار ).
.( آيا كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند مانند مفسدين در زمين قرار مى دهيم ؟ يا پرهيزكاران را مانند گهنكاران قرار مى دهيم؟).
ب: دلیل نقلی
تمام اديان آسمانى به معاد معتقد هستند، و منشأ اين اعتقاد گفتار پيغمبران است و سخن آنان مستند به وحى است ، و به خاطر اینکه انبيا معصومند و هیچگاه وحى الهی خطا نمی کند و خدا وعده دروغ نمی دهد باید به معاد و روز قیامت ايمان و اعتقاد داشته باشیم.
منكرين معاد و حشر و نشر در قبال سخن پيغمبران به جز استبعاد بهانه اى براى انكار نداشتند ، كه چگونه مى شود بعد از مردن زنده شويم ، و پس از پوسيدن و خاك شدن ، آن ذرات پراكنده مرده به هم پيوسته و دوباره حيات پيدا كنند ، غافل از آن كه موجودات زنده از اجزاى مرده پراكنده ساخته شده ، و همان علم و قدرت و حكمتى كه اجزاى ماده مرده را به تركيب خاص و نظام مخصوصى آماده پذيرفتن حيات و زندگى مى كند ، و مجموعه اى چون انسان با اعضا و قواى مختلف - بدون مانند و نمونهء قبلى - مى سازد ، مى تواند بعد از مردن و پراكنده شدن ، ذراتى را كه - هر كجا باشند و به هر صورت در آمده باشند – و از ديد علم محيط او پنهان نيستند ، جمع كند و با قدرتى كه خلقت اول را ایجاد کرده دومرتبه به آن اجزاء حیات دهد و آنها را زنده نماید.
باید توجه داشت که آفرینش دوباره و با مثال و نمونه قبلی بسیار آسان تر است از آفرینش اول که هیچ نمونه قبلی نداشته است.
آن قدرتى كه از درخت سبز آتش روشن مى كند ، و زمين مرده را در هر بهار بعد از مرگ خزان زنده مى نمايد ، ناتوان از احياى بعد از میراندن نيست. قدرتى كه هر شب مشعل ادراك انسان را به وسيله خواب خاموش مى كند ، و علم و اختيار آدمى را از او مى گيرد ، قادر است بعد از خاموش كردن به وسيله مرگ دوباره آن را روشن كند ، و معلومات از دست رفته را به او برگرداند.
روزی یکی از کفار تکه استخوان پوسیده ای را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آورد آنرا نرم کرده و گفت چه کسی این استخوان را پس از آنکه پوسیده است زنده خواهد کرد؟
ناگاه وحی الهی آمد که ای پیغمبر به او بگو:
همان که اول او را (بدون نمونه قبلی) ایجاد کرد دوباره نیز او را زنده خواهد کرد.
حوزه علمیه قم، حسن کاشانی